کد مطلب:154215 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:118

مختار در قصر محصور می گردد
چون روز برآمد مصعب با بصریان و كوفیان كه به او پیوسته بودند بطرف سبخه


رفتند، مهلب را در آنجا بدید مهلب گفت: چه پیروزی شیرینی است اگر محمد بن اشعث كشته نشده بود، مصعب گفت: راست است، همینطور است كه می گوئی، چون به سنجه رسیدند راه ها را بستند و از رسیدن آب و طعام به قصر جلوگیری كردند.

مصعب سران سپاه خود را در میادین و كوچه های كوفه پخش كرد و هر نقطه ای را به یك نفر سپرد مختار و كسانیكه با او در قصر بودند گاهگاهی بیرون می آمدند و مختصر جنگی می كردند ولی چون بسیار ضعیف شده بودند دوباره به قصر برمی گشتند بعضی از زنانیكه شوهرانشان با مختار در قصر به سر می بردند به بهانه رفتن مسجد و یا دیدار دوستانشان مختصر آب و نانی به ایشان می رسانید تا آن كه مهلب كه مرد كارآزموده ای بود از حیله آنان آگاه شد و زنان را نیز مانع گردید.

مختار دستور داد مقداری عسل در چاهی كه در میان قصر بود بریزند تا آب چاه قابل آشامیدن گردد.

مختار با كسانیكه در قصر بودند به مشورت پرداخت كه چه می توان كرد؟ آنان نظر دادند كه از مصعب برای خود امان بگیریم به سپاهیان پیشنهاد كردند كه اگر تسلیم بشویم بما امان می دهید؟ آنها گفتند: تسلیم بشوید تا نظر خودمان را درباره شما پیاده كنیم.

مختار گفت: هرگز بحكم ایشان راضی نمی شوم و هر یك از شما كه به حكم آنان تن دردهد او را به خواری می كشند، ولی اگر بجنگیم تا كشته شویم مرگ با افتخاری را درك كرده ایم و اگر شما هم جز این را اختیار كنید پشیمان می شوید زیرا پس از آن كه بر شما دست یافتند هر یك از شما را به عنوان این كه كسی را كشته اید صاحبان خون از شما انتقام خواهند گرفت و پیش بینی مختار كاملا درست از آب درآمد زیرا تمام كسانی كه تسلیم بحكم سپاه بصره شدن دست بسته كشته شدند و یك نفر از ایشان جان در نبرد [1] .



[1] طبري 732:8 كامل 272:4.